همشهری آنلاین، روایت است که خواهر دلتنگ، همانجا مسموم و بیمار شد. دوری و دشمنیها او را از پا انداخت. از یارانش خواست که او را به دیار شیعیان(قم) برسانند تا در خانه یکی از دوستداران برادرش امان بگیرد. پس چون به خانه دوست رسید، درها را به روی خود بست و از همه دنیا رو گرفت تا با خدایش راز و نیاز کند. ۱۷ روز به درگاه خدا اشک ریخت تا اینکه از غم و رنج، معصومانه دار فانی را وداع گفت.
پیکرش را برای سپردن به خاک، به باغ بابلان بردند و بر مزارش تنها سایبانی از بوریا گذاشتند. اما خورشید تابان در خاک پنهان نماند و حدود ۱۲ قرن بعد شیعیان بارگاهی بر مزار معصومه(س) ساختند با گنبدی طلایی و صحنهایی وسیع که هنرمندان بزرگ روزگار بر آن نقش زدند. بارگاهی برای زیارت هزاران هزار زائر که برای عرض ارادت و دوستی و در طلب حاجاتشان، راهی بارگاهش در قم میشوند.
۱۵ کیلومتر مانده به قم از راه تهران، سوسوی چراغهای شهر پیدا میشود. در دلم میگویم حتما پر نورترین این سوسوها نور حرم حضرت معصومه(س) است؛ حرمی که به برکت آن، شهر بیابانی قم رونق گرفته و بعد از گذشت بیش از ۱۲ قرن تبدیل به شهری بزرگ شده است، محفل علما و بزرگان سیاست و فقه؛ شهری که حرمتش را از حرمت بیبی وام گرفته و با اینکه اقلیمی کویری دارد، شده است یکی از مهاجرپذیرترین شهرهای ایران. ۱۰ کیلومتر دیگر باید طی شود تا بتوان گنبد بارگاه را تشخیص داد. به رسم احترام دستها ناخودآگاه روی سینه میرود؛ «السلام علیک یا فاطمه معصومه(س)». کمتر کسی راهی شهر قم میشود مگر به قصد زیارت خانم فاطمه(س). آنقدر که بسیارند کسانی که مجاورت او را برای خانه ابدی خود میخواهند.
قدیمیها هنوز تعریف میکنند که زمانی سراسر زمینهای اطراف آستانه حتی تا ۱۵ کیلومتری حرم پر از قبرهای پراکندهای بود از زنان و مردانی که به عشق خانم معصومه نذر کرده بودند که مجاورش دفن شوند؛ حتی جنازهها ماهها در سردابها نگه داشته میشد تا برسند به اینجاکه نامش بهشت است؛ بهشت معصومه(س).
رانندهای که مرا از ورودی شهر به سوی پر نورترین سوسوی قم میبرد، از قول پدربزرگش تعریف میکند؛ «قدیما مردمی که میخواستن از اطراف حرم رد بشن، وقتی به محدوده قبرستان اطراف حرم میرسیدن کفشهاشونو از پا در میآوردن و تا جایی که قبر زیر پاشون بود پابرهنه راه میرفتن. میگفتن بین این قبرها آدمای بزرگی خوابیدن. بیاحترامیه با کفش راه بریم».
تاکسی دارد در بستر رودخانه شور قم به پیش میرود؛ رودخانهای که حالا کور شده و دریغ از یک قطره آب. در این قسمت از ورودی آستانه تا چشم کار میکند، تپههای خاک است و مصالح ساختمانی و ابزارآلات. قرار است روزی اینجا پارکینگ بزرگی شود برای هزاران هزار مسافر و زائر حضرت. از پس مه گنبد مسجد اعظم به چشم میآید. گفته میشود که وقتی از آیتالله بروجردی - باعث و بانی مسجد اعظم- درباره مسجد در حال ساختش میپرسند که چرا در جوار گنبد و بارگاه حضرت معصومه گنبد و گلدستههایی بزرگتر و بلندتر بر پا میکند، جواب میدهد که آن گنبد و مناره از آن بنده خداست و این یکی متعلق به خود خداست. در دو قدمی آستانه دستفروشها به استقبال زائران میآیند. سرانجام از پس گنبد پرستاره، آستانه پیدا میشود؛ آستانه فاطمه(س)، دختر امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر(ع) و حضرت نجمه خاتون(س).
حاجت دهنده مسافران
«میگن خانم چون مسافر بودن دعای مسافرارو روا میکنن. کسانی که مسافر راه دور هستن و کارشون جور نمیشه، دعاشون رو برای حضرت معصومه(س) مییارن. اما از من میشنوی از خانم فقط ثروت نخواه. از خانم علم بخواه که حتما حاجت روا میشی.» درست در مقابل ورودی حرم از سمت صحن صاحبالزمان(عج) ایستاده است. پر رنگیاش را به سمت زائران تکان میدهد و آنها را راهنمایی میکند. هر کدام از خادمهای حرم ماجرای عجیبی برای آمدن به خدمت حضرت معصومه(س) دارند؛ «همه جا پر از نور بود. بیدار که شدم حالی داشتم که نپرس». خادم جلوی صحن نوساز صاحبالزمان(عج) هم چگونگی آمدنش به بارگاه حضرت را معجزه میداند.
خادم میانسال است و جلوی یکی از پر رفت و آمدترین درهای حرم مطهر ایستاده و در میان سیل جمعیتی که هر روز به دیدار بانو میروند، مراقب همه مسائل است؛ «حال خوشی داشتم. وقتی بیدار شدم دردی را حس نمیکردم برای یکی از خدام تعریف کردم. به هفته نکشید که من هم خادم او شدم. خوابم تعبیر شد». اشک به چشمش میآید؛ «هرچه دارم از اهل بیت رسول(ع) دارم. هرحاجتی که داشتم روا شد. باورتان نمیشود. معجزه میکند خانم». و باز هم پرها تکان میخورند. «من متولد کربلام. پدرم بچه دار نمیشده. مجاور حضرت امام موسیبن جعفر(ع) شده و من را خدا به او داده. اسمم رو گذاشت جواد. جواد توتون چیانم. حالا ۱۱ ساله که اینجام».
کت یقه ایستاده و شلوار سورمهای بر تن دارد. این تقریبا لباس همه خادمهای حرم است. کمکم زائران برای شنیدن گفتههای خادم دور او جمع میشوند. سرش شلوغ میشود. اما خیلی از زائران بیتوجه به دور و برشان و بیتاب برای رسیدن به بارگاه حضرت تعجیل میکنند و وارد صحن صاحبالزمان(عج) میشوند. کنار ورودی صحن صاحبالزمان(عج) کتابفروشی بزرگی قرار دارد؛ کتابفروشی هم مثل خود صحن جوان است. ستونهای سفید عظیم کنار کتابفروشی، تکیه گاه زائران بسیاری شدهاند، زائرانی که از راه دور آمدهاند، از کشورهای همسایه، بهخصوص پاکستان. نگینی روی بینی دارد و لباسهای زرد و مشکی به تن. کتاب دعایی از کتابفروشی صحن میخرد. کنار او زنی نشسته که کودک یک سالهاش عینک ذره بینی دارد و مرتب کلماتی را زیر لب زمزمه میکند. آنها تنها به قصد زیارت حضرت معصومه(س) به ایران آمدهاند.
صحن صاحبالزمان(عج) مفروش شده و جمعیت زیادی اینجا نشستهاند. در تاریخچه ساخت حرم نوشته شده که ساخت این صحن سال ۱۳۸۱ شروع و سال ۱۳۸۴ به اتمام رسیده. دیوارههای صحن پر است از کتیبههای قرآنی با خطوط بنایی، کوفی و ثلث.
یادگار صدراعظم
«ورودی خواهران را نگاه کنید. در آنجا مقبره کوچکش است». حاج آقا توسلی، پیر آستانه است و کم حرف. او به ضلع جنوبی صحن اشاره میکند؛ «اتابک آنقدر به بیبی فاطمه ارادت داشت که همین جا خاکش کردند». میرزا علی اصغرخان اتابک صدراعظم در سال ۱۲۹۱ قمری دستور برپایی این صحن را داد و ۶۶ سال بعد از پاگرفتن صحن، موزه آستانه هم راهاندازی شد تا از یادمانهای بزرگان و هنرمندان و ارادتمندان خانم معصومه(س) پر شود، هرچند حالا دیگر کمتر کسی آن موزه را به خاطر میآورد و برای دیدن تمام آن یادگارها باید تا موزه واقع در میدان آستانهرفت.
ورودی خواهران صحن اتابک دو راه دارد؛ یک راه به کفشداری خواهران میرود و راه دیگر به سمت ضریح. چهار سنگ قبر در سینه دیوار کفشداری جای گرفتهاند. ظاهرا خبری از مقبره اتابک نیست. اما جلوی کفشداری جایی میان چهار ستون را با پارچهای قهوهای پوشانده و در میان شیشه محصور کردهاند. خانم مسن کفشدار، به ستون محصور در شیشه اشاره میکند؛ «همین جاست. روشو پوشندن. آخه خیلیها به اشتباه میآمدند اینجا که امامزادهای دفن است، زیارت میکردند، برای همین هم دور آن را پارچه زدند».
میرزا علی اصغر خان اتابک خدمات زیادی برای توسعه حرم حضرت معصومه(س) انجام داده است و در عوض بعد از مرگ او را مجاور روضه مبارکه به خاک سپردهاند. حتی فتحعلی شاه قاجار هم در حرم حضرت ساخت و سازهایی انجام داده است. از قرار معلوم بعد از مرگ آغامحمدخان قاجار و بالا گرفتن جنگ قدرت بین جماعت بازمانده، باباخان جهانبانی - برادرزاده آغامحمدخان(فتحعلی شاه آینده) - نذر میکند تا چنانچه به قدرت رسید نه تنها حرم حضرت معصومه(س) و اماکن متبرکه قم را آباد کند که از مردم شهر هم خراج نگیرد. فتحعلی بعد از نشستن بر تخت قدرت نتوانست از خراج شهر قم چشمپوشی کند اما نذر اولش را ادا کرد.
پارچه، نذر حضرت معصومه
«پارچهها همه نذر خانم هستند. کسانی که پارچه نذر کردهاند و حاجت روا شدهاند، میآیند اینجا و نذرشان را ادا میکنند. » خانم خادمی که نزدیک ضریح ایستاده و یک لحظه آرام ندارد، درباره این نذر توضیح میدهد. زنان بسیاری برای گرفتن حاجت خود به پنجرههای ضریح دستانداختهاند. خادم سعی میکند از ازدحام جمعیت در اطراف ضریح کم کند؛ «یکی از نذرهایی که تنها برای خانم معصومه رسم است، پارچه است؛ برای اینکه خانم ازدواج نکرده، دختری دم بخت بود و ناکام از دنیا رفت. عقیده قدیمیها این است که برایش نذر پارچه کنند». قرنهاست زنانی که حاجتشان را گرفتهاند، میآیند و پارچهها را روی سقف ضریح میاندازند و اعتقاد دارند با این کار به صورت نمادین هدیهای به خانم میدهند.
بوی عطر و گلاب در حرم میپیچد. صدای گریه و خواندن دعا از هر گوشه آستانه شنیده میشود. شبکههای ضریح روکشی از نقره و طلا دارند. در هر زاویهای از ضریح چهارگوش گلدانهای بزرگی با گلهای تازه وجود دارد و بر بالای ضریح هم انبوهی از قوارههای پارچه سبز و سفید. این ضریح آخرین ضریح بارگاه است که خادم حرم میگوید سال ۱۳۸۰ به دستور متولی آن هنگام بارگاه - یعنی آیتالله مسعودی- بازسازی شده است. در قسمتی از کتیبه ضریح به خط خوش نستعلیق یادی از بانی ضریح شده؛ «شد به عهد ناصرالدین شاه شاه خم خدم».
اما در کتاب «بارگاه حضرت معصومه(س)» نوشته بیژن سعادت، چاپ فلورانس ایتالیا، آمده است که نخستین ضریح بارگاه یادگار شاه طهماسب بوده؛ ضریحی از کاشی لاجوردی که صلوات کبیر به خط ثلث روی آن نوشته شده بود. بعدها فتحعلیخان قاجار دستور داده تاضریح را با نقره بپوشانند و برفرازش پایهای از مرمر صیقلی نصب کنند.
بی بی نامداران
«بیبیپناه دهنده همه است؛ فرقی نمیکند شاه یا گدا» منصور عابدینی یکی از خدام حرم است که آدرس مقبره سلاطین و پادشاهان دفن شده در بارگاه حرم را میداند. شاه صفی از سلاطین صفویه، نواده شاه عباس کبیر، شاه سلیمان و شاه سلطان حسین هر چهار نفر در مسجد بالا سر به خاک سپرده شدهاند. شاه عباس دوم در حجره بالاسر که حالا به آن مسجد امام خمینی(ره) میگویند و قبلا شاه عباسی صدایش میکردند، دفن شده است. لازم نیست جایی خوانده باشیم این مقبره متعلق به عهد صفوی است؛ همین که داخل شوی، گل و برگهای رنگارنگ نقاشی شده روی در و دیوار و سقف گنبد مقبره تو را میبرند به حال و هوای بناهای با شکوه اصفهان. فتحعلی شاه و محمدشاه به اتفاق در یکی از دو آرامگاه روبهروی ایوان طلا خوابیدهاند؛ مقبرهای که در قرینه این آرامگاه قرار دارد، متعلق به مستوفیالممالک است. دیوار و سقف این دو آرامگاه را انبوهی از نقوش گچبری پوشانده است.
مهد علیا- مادر ناصرالدین شاه- هم حالا در اتاق مدیریت حرم آرمیده است. سنگ مزار شاهان، همگی به موزه آستانه منتقل شده و برای پیدا کردن محل دفنشان باید به یکی از خدام مراجعه کنید.
اگرچه سنگ قبر شاهان کمتر به چشم میآید اما در عوض بزرگان و علمای بسیاری هستند که نزد بیبی احترام دارند. آیتالله بروجردی یکی از این علماست که سنگ قبرش از جنس مرمر سبز درون شیشهای محافظ در راهروی بین مسجد اعظم و مسجد بالاسر قرار دارد. عکس آیتالله بالای آن نصب شده است. مرجع تقلید بزرگ شیعیان که در تاریخچه حرم حضرت معصومه(س) آمده برای توسعه بارگاه زحمات بسیاری کشیده است.
او بود که برای نخستین بار ایده راهاندازی کتابخانه بزرگ مسجد اعظم را در سال ۱۳۳۳ قمری داد. اما عمرش کفاف نداد تا سال بعد، افتتاح آن را ببیند. کتابخانه حالا بیش از ۴۱۷۴ جلد کتاب خطی دارد. از دیگر مراجع بزرگ و عالمان ربانی شیعه که در این بارگاه آرمیدهاند باید از آیات عظام خوانساری، گلپایگانی، اراکی، مرعشی نجفی، فاضل لنکرانی، علامه طباطبایی و شهید مرتضی مطهری اسم برد. آیتالله بهجت آخرین مرجعی بود که در کنار روضه مبارکه آرام گرفت.
یوسف اعتصامی، قوامالسلطنه، مشیرالسلطنه، شبیر خاقانی و ضیاءالملک تفرشی هم هنرمندانی هستند که بعد از مرگ در این بارگاه به خاک سپرده شدهاند؛ حتی توی یکی از حجرههای صحن اتابکی میتوانید سر مزار پروین اعتصامی هم بروید.
اذان ظهر نزدیک است؛ تابلوی بزرگی در ورودی صحن صاحبالزمان(عج) نصب شده که اذان صبح، طلوع آفتاب، اذان ظهر و مغرب را نشان میدهد. به احترام حضرت، کفشها در ورودی هر صحن در آورده میشود. کفشدارها نمیدانند که این کفشداری از چه زمانی راه افتاده اما در تاریخ بازسازی حرم، سال ۱۳۸۴ شمسی ثبتشده است.
در تمام امامزادهها همیشه کفشداری زنان و مردان جدا از هم بوده اما صحن صاحبالزمان(عج)، تجربه دیگری هم دارد. کفشداری خانوادهها. این کفشداری به یک شبستان خانوادگی هم راه دارد، شبستان امام خمینی(ره) پر است از زوجهای جوانی که خیلی مهربان کنار هم نشستهاند.
وقتی از خانمی که دارد برای نماز مهیا میشود، علت را میپرسم، میگوید: «خطبه عقد خیلی از دختر و پسرهای قمی همین جا توی حرم خوانده میشود. اگر خطبه اینجا خوانده نشود، لااقل برای عرض ارادت و طلب و برکت و خوشی در زندگیشان حتما همان روز اول عقد خدمت بیبی میآیند». او اضافه میکند: «ما قمیها حتی وقتی قصد سفر داریم به خدمت بیبی میآییم برای خداحافظی. وقتی هم که از سفر برمی گردیم، باز به حرم میآییم تا به خانم سلام عرض کنیم. خانم چشم و چراغ ما قمیهاست». زن اللهاکبر میگوید و نمازش را شروع میکند و من میمانم و یک عالمه سؤال دیگر.
در بیشتر صحنها اتاق نذورات هم وجود دارد؛ «خیلیها نذرهایی دارند که مبالغ بسیار بالایی است که نمیتوانند در ضریح بریزند برای همین دفاتر نذورات ساخته شده است». مسؤول نذورات از نذرهای بسیاری که به حضرت تعلق گرفته میگوید. او در یکی از اتاقهای الحاقی جدید نشسته است و دفتر بزرگی رو به رویش قرار دارد؛ دفتری که نذرهای بسیاری از زائران زن و مرد روی آن ثبت شده است.
یکی از زنانی که برای بخشیدن النگوهای خود آمده تعریف میکند: «من ساکن قمم اما اهل قم نیستم. هوای اینجا خشک است و من مریضم اما بهخاطر خانم در این شهر ماندهام. خیلیها تنها به خاطر خانم در قم زندگی میکنند. حتی خیلی از کسانی که دیگر در قم زندگی نمیکنند، خانههایشان را اینجا نگه داشتهاند. آخر اینجا خانه امن است. همهاش از صدقه سری خانم است». او اهل کرمان است؛ «نذر کرده بودم اگر خانم حاجتم را روا کند بیایم اینجا و النگوهایم را هدیه کنم.
حالا خیلی خوشحالم. خانم بیبی خواسته ام را داد. برایم باور کردنی نبود. شنیده بودم که آقای بروجردی کتابخانه مسجد اعظم را ساختهاند. همه برایش دعا میکنند. طلاب و روحانیانی که در قم درس میخوانند از این کتابخانه استفاده میکنند. من هم میخواهم این نذر صرف کتابخانه شود».
از باغ بابلان تا صحن عتیق
«حدودا پنج ماه پیش، چهار گودال در چهار بخش صحن عتیق حرم حضرت معصومه(س) توسط تولیت آستانه مقدسه برای گذاشتن پایههایی با هدف مسقف کردن این صحن حفر شدهاند»؛ این را رئیس ستاد بقاع متبرکه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اعلام کرده بود. اما حالا در صحن عتیق میراث صفویان، گودالی به چشم نمیخورد. «گودال زده بودن. میگفتن قراره روی سقف چادر بکشن». علی بزرگ شده قم است. بیشتر وقتها که دلش میگیرد. اینجا میآید. «اما انگار منصرف شدن، خیلی خوب شد. آخه اینجا چادر نمیخواست. همینطوری خیلی خوب است».
صحن عتیق، میراث دار دوران صفویان است با چهار ایوان. ایوان جنوبی به ایوان طلا معروف است. ایوان شمالی راه به فیضیه و ایوان غربی راه به مسجد اعظم دارد و ایوان شرقی رو به صحن اتابک است. کاشی کاریهایی که رنگ غالبشان لاجوردی است چون گرهی بر پیشانی ایوانهای شرقی و غربی نشستهاند. بین کاشی کاری خشتی منقوش به کتیبههای خط ثلث احمد زنجانی اگر دقیق شوی تاریخ ۱۳۳۴ هجری قمری را میتوانی پیدا کنی؛ بخشی از کاشیهای نقش دار هم زمان فتحعلی شاه روی دیوارها سوار شدهاند. در کتاب حریم حضرت معصومه(س)، نوشته علی اکبر مهدیپور، آمده است که این صحن در سال ۹۲۵ هجری قمری به دستور شاه بیگم بنا شد. صحن عتیق، قدیمیترین صحن بارگاه حضرت معصومه (س) است که بسیاری از زائران رو به روی ایوانهای آن مینشینند و با حضرت راز و نیاز میکنند.
این صحن یک نقاره خانه چوبی هم دارد. «اتابک اعظم دستور داده که این نقاره خانه را بسازند. » خادمی که روی صندلی کوچکی نشسته و زائران را هدایت میکند، میگوید: «من یادم نمیآید که اینجا نقاره زنها نقاره بزنند. آخه خیلی قدیمیه، شاید بریزه. الان نقاره رو معمولا بالای منارههای کوتاه صحن بزرگ میزنند. »
خادم از علمای قم شنیده است که هنگام دفن بانو دو سوار از جانب قبله آمدهاند. نقاب به چهره داشتند. به سرعت نزدیک بدن شدند. بعد ازنماز بر پیکرش، یکی از آن دو وارد قبر شده و با کمک دیگری بدن حضرت را به خاک سپردند. پس از آن سوار اسبها شده و به تاخت دور شدند. روایت است که این دو امام رضا (ع) و امام جواد (ع) بودند.
تپه ماهورها، روح میشوند
«بروید خیالتان راحت. اینجا هر کسی که بیاید، حاجت روا میشود. » صدای پیرزنی که مجاور خانم معصومه(س) است و کنار ستونهای ایوان آینه نشسته و مرتب تسبیح میگرداند، پشت سر همه مسافران بارگاه شنیده میشود. تاج الملوک سالهای سال است که این دعا را برای زائرانی که دارند از حرم بیرون میروند میخواند؛ زائرانی که قصد ترک بارگاه را دارند، بارگاهی که زمانی در منتهیالیه غربیترین نقطه شهر قم قرار گرفته بود اما حالا در مرکز شهر جای دارد.
دوباره میافتم توی اتوبان قم تهران، تپه ماهورهای بیابانهای اطراف شهر کم کم دارند رنگ عوض میکنند. دیگر مانند صبح زرد و سرخ نیستند؛ سیاه شدهاند. دیگر سپیدی دریاچه حوض سلطان دیده نمیشود. آفتاب به جد دارد آسمان را ترک میکند. صدای اذان در میان گلدستهها میپیچد و تا دوردستها میرود.
صدای راز و نیازها هنوز هم توی گوشم است. تلاوت قرآن و دعای نجات، حاجات راهی آسمان میشوند. آسمان امشب رنگ دیگری دارد.
«بهشت» کم کم در میان تاریکی و روشنیها محو میشود. به نظر در دل کویر صدای پای اسب سوارانی میآید که بیش از دوازده قرن پیش به تاخت به سمت خراسان میرفتند اما در میان بیابان گرفتار اشقیا شدند. دل تمام زائران بیبی به این روایت امام صادق(ع) خوش است که: «خداوند حرمی دارد که مکه است پیامبر(ص) حرمی دارد و آن مدینه است و حضرت علی(ع) حرمی دارد و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است که از هشت در بهشت سه در آن به قم باز میشود؛ زنی از فرزندان من در قم از دنیا می رود که اسمش فاطمه دختر موسی(ع) است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت میشوند».
نظر شما